English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3548 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to believe wrong U اشتباه گمان کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
Other Matches
range error U اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
reckons U گمان کردن
supposable U گمان کردن
reckoned U گمان کردن
thinks U گمان کردن
think U گمان کردن
reckon U گمان کردن
supposing U گمان کردن
suspect U گمان کردن
suspects U گمان کردن
wis U گمان کردن
suppose U گمان کردن
suspecting U گمان کردن
supposes U گمان کردن
glitch U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
blunders U اشتباه کردن
blundered U اشتباه کردن
misconstrued U اشتباه کردن
misconstrue U اشتباه کردن
mistook U اشتباه کردن
goofs U اشتباه کردن
fumbled U اشتباه کردن
goofing U اشتباه کردن
slip up U اشتباه کردن
slip-up U اشتباه کردن
slip-ups U اشتباه کردن
misconstrues U اشتباه کردن
fumbles U اشتباه کردن
blundering U اشتباه کردن
to make an error U اشتباه کردن
to make a mistake U اشتباه کردن
mistaking U اشتباه کردن
make a mistake <idiom> U اشتباه کردن
miscue U اشتباه کردن
mistakes U اشتباه کردن
trip up <idiom> U اشتباه کردن
slip U اشتباه کردن
slipped U اشتباه کردن
slips U اشتباه کردن
goofed U اشتباه کردن
fumble U اشتباه کردن
blunder U اشتباه کردن
to goof up [American E] U اشتباه کردن
mistake U اشتباه کردن
goof U اشتباه کردن
misconstruing U اشتباه کردن
bumbled U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbles U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] U این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
bobbles U پی درپی اشتباه کردن
bobble U پی درپی اشتباه کردن
to stumble in one's speech U درسخنرانی اشتباه کردن
miscalculate U اشتباه محاسبه کردن
misthink U اشتباه فکر کردن
confuses U باهم اشتباه کردن
miscalculating U اشتباه محاسبه کردن
miscalculated U اشتباه محاسبه کردن
confuse U باهم اشتباه کردن
miscalculating U اشتباه حساب کردن
miscalculates U اشتباه محاسبه کردن
miscalculate U اشتباه حساب کردن
miscalculated U اشتباه حساب کردن
miscalculates U اشتباه حساب کردن
hallucinating U هذیان گفتن اشتباه کردن
refuted U اشتباه کسی را اثبات کردن
eat humble pie <idiom> U پذیرفتن اشتباه وعذرخواهی کردن
miscarry U صدمه دیدن اشتباه کردن
refute U اشتباه کسی را اثبات کردن
miscarries U صدمه دیدن اشتباه کردن
hallucinates U هذیان گفتن اشتباه کردن
To lead someone astray. U کسی رادچار اشتباه کردن
hallucinate U هذیان گفتن اشتباه کردن
refutes U اشتباه کسی را اثبات کردن
refuting U اشتباه کسی را اثبات کردن
hallucinated U هذیان گفتن اشتباه کردن
miscarrying U صدمه دیدن اشتباه کردن
eat crow <idiom> U مجبور کردن کسی به اشتباه وشکست
to blame somebody for something U کسی را مسئول کارناقص [اشتباه ] کردن
to make a typing error [mistake] U اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
to make a typo [American E] U اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] U اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن]
foul up <idiom> U با یک اشتباه احمقانه همه چیز را خراب کردن
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
fluffed U نرم کردن اشتباه کردن
fluffing U نرم کردن اشتباه کردن
fluff U نرم کردن اشتباه کردن
fluffs U نرم کردن اشتباه کردن
impressions U گمان
assumption U گمان
impression U گمان
they suspect him of lying U گمان
idea U گمان
guess U گمان
ideas U گمان
opinion U گمان
opinions U گمان
guessed U گمان
guesses U گمان
conjecture U گمان
surmising U گمان
surmise U گمان
surmises U گمان
thoughts U گمان
thought U گمان
surmised U گمان
malfunctions U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunction U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctioned U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
supposition U گمان پندار
i suppose so U گمان میکنم
aims U گمان جهت
estimations U حدس گمان
i do not think so U گمان نمیکنم
estimation U حدس گمان
believe U گمان داشتن
aim U گمان جهت
suppositions U گمان پندار
trusting U نیک گمان
dubitate U گمان چیزنامعلوم
belief U ایمان گمان
doubting U گمان دودلی
doubt U گمان دودلی
doubted U گمان دودلی
conjecture U گمان بردن
doubts U گمان دودلی
aimed U گمان جهت
believed U گمان داشتن
dubitation U گمان شک داشتن
believes U گمان داشتن
to think ill of any one U نسبت به کسی بد گمان
surmising U گمان بردن حدس
surmised U گمان بردن حدس
surmise U گمان بردن حدس
surmises U گمان بردن حدس
think well of U خوش گمان بودن به
i have a hunch that U سخت گمان دارم که
outguess U در حدس و گمان برتری داشتن بر
i suspect him to be a liar U گمان میکنم دروغگو باشد
open hearted U راست باز خوش گمان
i shoudel hardly think so U گمان نمیکنم اینطور باشد
hunch player U شرطبند از روی حدس و گمان
to think well of a person U درباره کسی خوش گمان بودن
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error U اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
fumbled U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumble U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbles U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
Santa Claus U شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
venriloquism U سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
pale face U سفید پوست لقبی است که گمان می کنندسرخ پوستان امریکایی بمردم سفیدپوست
deletion U روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
wronging U اشتباه
overseen U در اشتباه
faulted U اشتباه
wrongs U اشتباه
barratry U اشتباه
faux pas U اشتباه
mix up U اشتباه
lap sus U اشتباه
wrong U اشتباه
discrepancy U اشتباه
clanger U اشتباه
mistaking U اشتباه
mistakes U اشتباه
snafu U اشتباه
goofed U اشتباه
to put one in the wrong U اشتباه
faults U اشتباه
errancy U اشتباه
goof U اشتباه
mistake U اشتباه
jeofail U اشتباه
fumbled U اشتباه
flounder U اشتباه
floundered U اشتباه
floundering U اشتباه
flounders U اشتباه
fumbles U اشتباه
fumble U اشتباه
goofs U اشتباه
fault U اشتباه
tripped U اشتباه
trip U اشتباه
in error <adj.> U اشتباه
trips U اشتباه
false <adj.> U اشتباه
goofing U اشتباه
inerrant U بی اشتباه
errors U اشتباه
incorrectness U اشتباه
fallacies U اشتباه
mix-up U اشتباه
fallacy U اشتباه
mistakenness U اشتباه
mix-ups U اشتباه
error U اشتباه
incorrectly <adv.> U بطور اشتباه
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com